کد مطلب:252700 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:343

بیان شمه ای از گفتار درربار حکمت حضرت امام هادی
قال علیه السلام: الحكمة لاتنجع فی الطباع الفاسده.

یعنی علم به حقایق الهیه و معارف ربانیه تأثیر نبخشد در طبیعت های فاسده جرمانیه لذا دستور است كه حكمت و علم به حقایق اشیاء و علوم ماوراءالطبیعه را به كسانی تعلیم دهید كه قلوب آن ها قابلیت فهم آن را داشته باشد وگرنه جایز نیست حكمت را به هر نالایق آموختن و بدین لحاظ است كه معلم الملك و الملكوت امیر كلام علی علیه السلام فرموده است لاتعلقو الجواهر فی اعناق الخنازیر یعنی آویخته نكنید جواهر گرانبها را در گردن های خوكان پست فطرت مراد از جواهر حكمت است كه نباید در گردن نااهل افكند یعنی حكمت و علم به حقایق لایق هر كس نیست. دارد كه حضرت عیسی علیه السلام سفارش و توصیه اش همیشه این بود كه حكمت را برای جهال حدیث مكنید، (خر چه داند قدر حلوا و نبات).

علامه محقق صمدانی ملا محسن فیض كاشانی قدس الله سره السبحانی در مقام نكوهش از مردم نادان زمان خود گفته است:



قصه عشق سرودیم بسی

سوی ما گوش نینداخت كسی



چه نمائیم به كوران خوبی

شكری را چه كند خرمگسی



سر این شهد بپوشان ای فیض

نیست در دهر خریدار كسی





[ صفحه 470]



قال علیه السلام: الهزء فكاهة السفهاء و صناعة الجهال. حضرت امام هادی (ع) فرموده است ریشخندی و مسخرگی پیشه ی پست فطرتان و نادانان است كه از دین و ایمان خبری و از عقل و خرد اثری در آنان نیست و اینگونه كسان به مراحل بسیار از منزل انسانیت و دیار آدمیت دورند و نمی شود آنان را انسان شمرد چه آنها مصداق (اولئك كالانعام بل هم اضل) هستند و در واقع در مقام جفتك زدن و عرعر كردن از كره خران وحشی هم در حیوانیت و سبعیت گوی سبقت را ربوده اند و امروز در عصر حاضر نمونه اینان یعنی این بی خردان و سفیهان در جهان تمدن در وحوشیت بسیارند و این كره خران را به خران وابگذارید. (قل الله ثم ذرهم) در خانه اگر كس است یك حرف بس است.

بر ماست كه فرزندان خود را درس آدمیت و اخلاق انسانیت بیاموزیم و از دیدن آنان نسبت به مشاهده ی كردار این سفیهان جلوگیری كنیم و اگر از آنان ممانعت و جلوگیری از بعضی مناظر وحشیانه ننمائیم به حال اولاد خود ظلم و ستم كرده ایم كه در روایت آمده وای بر اطفال آخر زمان از دست پدر و مادر ایشان و این مطلبی است كه تذكر آن در این عصر و در این زمان لازم و ضروری است.



تا توانی میگریز از یار بد

یار بد بدتر بود از مار بد



مار بد تنها همی بر جان زند

یار بد بر دین و بر ایمان زند



قال علیه السلام: من اتق الله یتقی. و من اطاع الله یطاع. و من اطاع الخالق لم یبال سخط المخلوقین. و من اسخط الخالق فلییقن ان یحل به سخط المخلوقین - نقل از تحف العقول.

حضرت امام هادی علیه السلام فرموده است هر كس از خدا پروا كند و بترسد از او پروا كنند و بترسند و هر كس اطاعت خدا كند خلق از او اطاعت كنند.



[ صفحه 471]





بندگی كرده خواجه ی خود را

خواجگان بر درش شده بنده



هر كس اطاعت خالق را كند از غضب مخلوقین نهراسد هر كس خدا را به خشم آرد باید بداند كه مورد خشم مخلوق قرار گیرد.

مؤلف گوید سرش این است كه عموم خلق عالم همه علم و ادراك و شعور دارند و همه قوای انتظامی و به منزله عسگر و لشگر حقند و چون كسی را بر ضد فرمان خالق شناسند همه بر ضد آن كس قیام نمایند و عكس العمل نشان دهند و نه تنها به سخط انسان ها گرفتار شود بلكه به سخط كل ماسوا دچار گردد، الم تر كیف فعل ربك بعاد، ارم ذات العماد، التی لم یخلق مثلها فی البلاد، و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد و فرعون ذی الاوتاد الذین طغوا فی البلاد فاكثروا فیها الفساد فصب علیهم ربك سوط عذاب، ان ربك لبالمرصاد (سوره فجر آیات 6 تا 14).

عارف قیومی ملای رومی در كتاب مثنوی گوید:



ای نموده ضد حق در فعل و درس

در میان لشگر اوئی به ترس



جمله ذرات زمین و آسمان

لشگر حقند گاه امتحان



زندگی و مرگ سرهنگان او

بر مراد او روانه كو به كو



هر كجا خواهد فرستد تهنیت

هر كجا خواهد فرستد تعزیت



سیل و جوها بر مراد او روند

اختران زآن سو كه او خواهد شوند





[ صفحه 472]





باد را دیدی كه با عادان چه كرد

ابر را دیدی كه در طوفان چه كرد



آنچه بر فرعون زده آن بحر كین

و آنچه با قارون نمودست این زمین



و آنچه آن بابیل با آن پیل كرد

و آنچه پشه كله نمرود خورد



و آنكه سنگ انداخت داودی بدست

گشت سیصد پاره و لشگر شكست



سنگ می بارید بر اعدای لوط

تا كه در آب سیه خوردند غوط



گر بگویم از جمادات جهان

عاقلانه یاری پیغمبران



مثنوی چندان شود كه چل شتر

گر كشد عاجز شود از بار پر



ای نموده ضد حق در فعل و درس

در میان لشگر اوئی به ترس



جزو جزوت لشگر او در وفاق

مر تو را اكنون مطیعند از نفاق



گر بگوید چشم را كاو را فشار

درد چشم از تو برآرد صد دمار



ور بدندان گوید او بنما وبال

پس ببینی تو ز دندان گوشمال



چون كه جان جان هر جزوت وی است

دشمنی با جان جان آسان كی است





[ صفحه 473]





ز آنكه بر مرصاد حق اندر كمین

می دهد پاداش پیش از یوم دین



و آن جزا كانجا رسد در یوم دین

هیچ آن با این نماند نیك بین



قال علیه السلام: الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسروا آخرون.

حضرت امام هادی علیه السلام فرموده است دنیا بازاری است كه جمعی در آن سود برند و گروهی زیان و خسران بینند.

قرآن فرموده و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات (سوره ی عصر).

اكثریت مردم در این جهان زیان كارند مگر اهل ایمان و آنان كه عمل صالح دارند. دنیا بازاری است هر كس خود را به هر چه فروخت و معامله كرد نرخش همان است برخی خود را به مال و متاع و ثروت می فروشند اینگونه كسان زیان كرده اند كه خود را با متاع قلیل دنیای فناپذیر معامله كرده اند اینها سودی نبرده اند بعضی خود را به مقام و منصب و ریاست دنیوی معامله نموده اند اینها هم زیان كرده اند زیرا ریاست و مقامات دنیوی جز وهم و خیال چیزی نیست خیلی خسارت برده آنكه خود را به ریاست موقت دنیا فروخته است اینگونه كسان نابالغ و به حد بلوغ عقلی نرسیده اند (العقل ما به عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان) حدیث است.



عقل سوی در اله برد

نه سوی نفس و مال و جاه برد



ملای رومی در مثنوی گفته است:



خلق اطفالند جز مست خدا

نیست بالغ جز رهیده از هوا





[ صفحه 474]



مؤلف گوید:



خلق اطفالند جز عشاق حق

بالغی نبود به جز مشتاق حق



بالغان حقیقی به بلوغ عقلی آنهایند كه در این بازار دنیا خود را ارزان نفروختند آنها نه تنها به دنیا و ما فیها اعتنا نكرده بلكه به عقبی و آخرت و نعمت بی نهایت ثابت آن نیز اعتنا ننمودند.



دنیا بیفكن از طلب عقبی

نیز ار خداپرستی هم عقبا را



مثال بالغان به بلوغ عقلانی در درجه ی اولی سلسله ی جلیله انبیا و اولیایند آنها هستند كه به آفتاب و ماه فلك اعتنا نكردند نمونه اش حضرت ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام است كه گفت (لا احب الآفلین. انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفا و ما انا من المشركین).



معشوق باطل را نخواهد عشق صادق

محبوب ناقص را نجوید عقل كامل



جان من و شوق تو ای زیبای مطلق

چشم من و روی تو ای شیرین شمایل



پای من و كوی تو ای شاهنشه كل

دست من و دامانت ای میر قوافل



او حبیب الله خاتم انبیاء و سرور اصفیاء عقل كل حضرت محمد مصطفی علیه و آله آلاف التحیة و الثناء است كه در قبال پیشنهاد مخالفان خود كه گفته بودند مال می خواهد می دهیم مقام و منصب و جاه و جلال می خواهد و هرچه بخواهد در اختیارش می گذاریم و وسیله ابوطالب عموی پیغمبر مراتب را به پیغمبر ابلاغ و یگانه تقاضاشان این بود كه آن حضرت دست از دعوت خود در خداپرستی بردارد و آن ها را به صنم پرستی و بت پرستی خود واگذارد همین كه



[ صفحه 475]



حضرت ابوطالب پیام آنان را با خاتم پیغمبران در میان نهاد و تقاضای مشركان را به عرض رسانید. دارد كه پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم از شنیدن این پیشنهاد ناراحت شد و فرمود عمو جان به آنان بگو پیغمبر می گوید كه شما فرضا آفتاب و خورشید جهان تاب را در كف راست و ماه فروزان را در كف چپم گذارید من محمد یكتاپرست صمد پرست دست از دعوتم بر نمی دارم.



ما در خلوت بروی غیر به بستیم

از همه باز آمدیم و با تو نشستیم



آنچه نه پیوند یار بود بریدیم

و آنچه نه پیمان دوست بود گسستیم



مردم هشیار از این معامله دورند

شاید اگر عیب ما كنند كه مستیم



-



یكتاپرستان را نظر بر ماسوا نیست

از دید آنان دلبری غیر از خدا نیست



سرمست عشقند و صمد را می پرستند

جز حق پرستی كاری از آنها سزا نیست





[ صفحه 476]